چک چک چک...
در می زنند
قطره های سپید زندگی
باز می کنی؟
هییییسسس!
گاهی لازم است که آرام باشی، چشم ها را ببندی و جریان ممتد موسیقی را آرام آرام فرو دهی و در اعجازش غرق شوی... آرشه های نرم ویولن که سیم ها را نوازش کند و با نوای زیر و بم کلاویه های پیانو همراه شود، وادار میشوی که همه فکرهایت را دور بریزی و در تاریکی پشت پلک ها، دنیایی دیگر را بجویی. بی تلاطم، دلشوره، جنگ...
حمید مصدق در جایی از دفتر "از جدایی ها" می گوید:
"حصار خاطره ام را جرقه روشن کرد
صدای پایی از آن دورهای
دور آمد
سکوت شب بشکست
دل گرفته من
از جرقه روشن شد
درون سینه دلم در میان شعله نشست
مرا به وسوسه آفتاب دعوت کرد
ز روی دیده من پلک غرق خواب گشود
کسی که پنجره را
رو به آفتاب گشود"
"گاهی فکر میکنم خدا ما رو دوست نداره.
یعنی خدا برای ما نیست برای انسان های عادیه..."
از صحبت های یک ترانس در مستند "گاهی اتفاق می افتد"، اثر شراره عطاری
در جایی از فیلم، دخترک (تازه عمل کرده و جشن زن شدن گرفته بود) نزد آخوندی میرود و سوال میکند که آیا شرعا مجاز به انجام این کار بوده و آیا در خلقت خدا دست نبرده است؟ پاسخ بسیار جالب بود:
"اگر چنین کارهایی را مصداق دست بردن در خلقت بدانیم، دیگر هیچ کاری در زندگی نمی توانیم بکنیم. دیگر نمی توانیم گندم را آرد کنیم و از آرد نان بپزیم! در واقع حقیقت انسان، به انسان بودن و روح اوست و به دختر یا پسر بودنش ربطی ندارد"
طبق قانون کسانی که دارای اختلال در زمینه هویت جنسی خود باشند (با مجوز بهزیستی انگار) میتوانند تغییر جنسیت دهند. فکر کنم این از موارد نادری است که قانون کشورمان از عرف آن پیش است.
نمیدانم چرا در داخل کشور هیچ نگرانی یا سر وصدایی درباره وخیم شدن اوضاع سیاست خارجی و رودررویی آشکار آمریکا و ایران وجود ندارد ولی هر کدام از سایت های خبری (اعم از بی بی سی، گاردین، رویترز، تایمز و ...) را که باز میکنی پر است از گمانه ها و خبر های مختلف درباره تهدیدهای آمریکا یا اسرائیل، گروگانگیری دیپلمات ها، بیانیه ها و سخنرانی ها و هزار زهر مار دیگر که فصل مشترک همه شان ایران است و تهدیدش علیه ثبات عراق و سلاح هسته ای!
پس از سخرانی و مصاحبه بوش و اظهار نظر های رایس، این بار نوبت دیک چنی بود که تهدیدمان کند... فکر کنید، در میان این معرکه صدا و سیما که کلا تعطیل است، رئیس جمهور در سفر به آمریکای لاتین به سر میبرد و مجلس هم مشغول اعتراض درباره نرسیدن لایحه بودجه و...انگار نه انگار که آشکارا تهدید شده ایم و تحریک هم! ما که نمی دانیم، خدا کند مسوولین محترم بدانند چه دارد بر سر مملکتمان می آید!
چه کار میتوان کرد؟ کسی چیزی به ذهنش میرسد؟
و تو چه میدانی زیبایی چیست؟
آن بوی خوش را تنها من احساس کرده ام،
فرو داده ام، و در لذتی عمیق شناور شده ام
پس من در جهان یگانه ام...
ا
]شب، خارجی، صدای ضعیف هوهوی باد، نمای باز دوربین از درختان زیتون]
_ غم دارد انگار
_آخر برای چه؟
_هیچ کس نداند، تو که دلیلش را میدانی رفیق
_راست میگویی. دردهایی هست در زندگی، برای نگفتن شايد!
_درمان چه؟ آن هم هست؟
_زمان...کمی که صبر کند، ذرات ریز فراموشی می آید و روی همه زخم ها را میپوشاند
]گذر آرام دوربین از ابرهای تیره و ثابت شدن روی نمای بسته ماه
نوای آرامی از دور به گوش میرسد و کم کم واضح میشود:
"گاهی مسیر جاده به بن بست میرود/گاهی تمام حادثه از دست میرود..."*[
*برگرفته از ترانه بن بست افشين يداللهي