۴ بهمن ۱۳۸۷

شکار روباه در اینترنت


صفحه‌های مجازی را یکی یکی می‌گردم برای پیدا کردن نقدی، توضیحی، گزارشی از تئاتر "شکار روباه" علی رفیعی که بعد از 17 سال از نوشته شدنش روی صحنه رفته و اتفاقی محسوب می‌شده اجرایش برای تئاتر کشور. با دو شب اجرا در جشنواره تئاتر فجر، لااقل انتظار داشتم چند مطلبی منتشر شده باشد درباره ویژگی‌های اثر و بازی‌ها و قدرت متن و این‌ها. تمام جستجویم ولی به دو مطلب محدود شد که اولی فقط تمجید کار است به‌علاوه تزریق پیام‌های اخلاقی خبرگزاری ایسکانیوز درباره فساد دربار و حرمسراهای شاهان و دومی هم که مهم‌ترین رسانه تئاتر کشور محسوب می‌شود به اشاره به حضور چهره‌های شناخته‌شده تئاتر و سینما در هنگام اجرا بسنده کرده. به‌نظرم عجیب است و نه‌چندان خوشایند این موضوع و انتظار بیشتری می‌رود از این چند میلیون وبلاگ و سایت ایرانی که به اطلاع‌رسانی و نوشتن در حوزه‌های جدی علاقه نشان دهند. مطمئناً این حرف‌ها خیلی غیرکارشناسانه است و نمی‌توان تنها با یک مورد درباره این فضا قضاوت کرد ولی به‌هرحال، حاصل پرسه‌های من بود و جستجویم درباره یک موضوع خاص در بین صفحه‌های الکترونیکی فارسی‌زبان.


نظر من، به عنوان یک مخاطب عام تئاتر، در مجموع مثبت بود درباره کار. یعنی من که کارهای قبلی علی رفیعی را ندیده بودم و انتظار خاصی نداشتم، تقریباً راضی از تالار وحدت بیرون آمدم. اما نمی‌دانم احوال آن‌هایی که پیش از اجرا انتظار دیدن یک شاهکار را داشتند از استادی که 5 سال خاموش بوده چگونه بود! باز هم نمی‌دانم چقدر تپق‌زدن بازیگرها هنگام اجرای دوم قابل قبول است و می‌شود از آن‌ها چشم‌پوشی کرد؛ ولی کم نبودند این موارد و به یکی دو بازیگر هم محدود نمی‌شدند. از این‌ها که بگذریم، اجرای روانی را شاهد بودیم که مخصوصاً "سیامک صفری" در نقش آقا‌محمدخان قاجار خیلی خوب بود و "هومن برق‌نورد" هم بسیار مسلط. طنز جاری در داستان تلخ برادرکشی‌های خان قاجار هم، داستان زندگی آقامحمد به روایت علی رفیعی را دلنشین می‌کرد. زن پابرهنه با اجرای سهیلا صفری که به‌طور متناوب در طول کار وارد می‌شد و مونولوگ‌هایش را خطاب به تماشاچی می‌گفت، با روایت داستان دخترک سیاه‌بختی که در طول سال‌ها انتظارِ سوار آرزوها خردو و مچاله و قطعه‌قطعه می‌شود، به همراه ایهامی که ایجاد می‌کرد، کمی داستان را از حالت خطی درمیاورد و به آن جذابیت می‌داد. اجرای عمومی "شکار روباه"، از نیمه دوم بهمن قرار است روی صحنه برود و شاید تا آن موقع نقش‌ها هم هماهنگ‌تر و مسلط‌‌‌‌تر اجرا شود.


در طول یکی دو سال گذشته که چند کارِ خوب با حال و هوای سنتی، خطی و روایی و چند کار امروزی‌تر تئاتر را دیده‌ام، به نظرم علاقه شخصیم به کارهای امروزی و مدرن‌تر (اگر اطلاق مدرن به آن‌ها درست باشد) بیشتر است و برایم جذاب‌ترند.


عکس از: سایت ایران تئاتر

۱۷ دی ۱۳۸۷

به یاد سهراب

"تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت کن
و بگو"
جون مادرت یه کشتی‌ای، قایقی، چیزی بفرست بیاد ما رو ببره از این خراب شده دیگه. اَه!