۸ دی ۱۳۸۵

خوب

در ازدحام فکر های متناقض، سردرگمی های بسیار و دلتنگی های نه چندان معمول، گاهی شنیدن خبری خوب چقدر روحیه میدهد...حتی اگر پیام کوتاهی باشد که می آید و روی صفحه کوچک همراهت ثبت میشود!
خیلی برای این دوستم خوشحالم

۴ نظر:

ناشناس گفت...

چقدر متاسفم که دوستانت اينچنيني هستند!!!!!!!! بخصوص اين شيوا

ناشناس گفت...

روزبه جان
این یه ادم پریشان احواله که با ما چند تا دوست , دوست داره کل کل کنه و هیت سایتشو ببره بالا و کامنت دونیش پر شه..من هجویاتشو اکسپت نمیکنم چون می دونی که بدم می یاد تا با این چیزا محیط پیجم الوده بشه..

از مژده و جودی و من تا هلی ..همه ش می خواد خودش قاطی ماها کنه.. و به هر نحوی دوست داره بدونه من کجا کار میکنم و چرا تو توضیحات بلاگم نوشتم روزنامه نگار !!! واقعا بعد از اینهمه سال برخورد با چنین نمونه هایی باعث انبساط خاط میشه :)
فقط برو پیجش و ببین روده بر میشی از خنده!!!
داره بال بال می زنه که کامنتاش تایید شه !! واسه همین هر انچه در چنته داره رو میکنه..از بی ادبی تا مسخره گی و لودگی..
البته حیف وقت من و تو دوستان که تلف دونستن این مزخرفات بشه اما خواستم توضیح بدم تا ذهنت و در گیر نکنی عزیز.

ناشناس گفت...

انسناهای بیکار و علاف و دیوانه زیادند..
خودتو اذیت نکن..
راستی اون لینکت و عوض کنم؟
این جدیده تنهایی مال خودته؟
واسه م دعا کن قوی باشم..

پ گفت...

مرسی دوستم. واقعاً ها!
خوب تر باشی،