"از رفتنت دهانِ همه باز...
انگار گفته بودند:
پرواز!
پر واز!"
قیصر امینپورِ خیلی عزیز هم دل به ماندن نداد در دنیای زشت و زیبایمان.
چند دقیقه پیش sms ای از دوستی که دلبستگیم را به قیصر میدانست رسید و ته دلم را خالی کرد.
به قول خودش:
"دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را...
فردا؟"
۲ نظر:
این آواز
از دهان و گلویی می آید
دهانی بازمانده!
هوای سوخته از پنجره ی جلویی تا انتهای خانه
دست می زند
بر تنِ مردگان
"رويابيني هاي مريم پاليزبان"
در
وبلاگ "هنر آزاد"
با سپاس
چرااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارسال یک نظر