۲۱ اسفند ۱۳۸۶

سلام آخر

زیاد زندگی کرده‌ام این‌ روزها با این کار احسان خواجه‌امیری
ترانه‌اش از اهورا ایمان است. حس عجیبی دارد. حس کندن و دوست‌داشتن توامان. حس خداحافظی سوزناکی که در انتهای دیداری لذت‌بخش دچارش می‌شوی. دیداری که قرار نیست که تکرار شود لابد؛ و همه‌ی آرزوهای خوبی که با تمام وجود برای طرف مقابلت می‌کنی. توالی شب و سرعت و "سلام آخر"، غم و لذت را یک‌جا می‌آورد:

سلام ای غروب غریبانه‌ی دل

سلام ای طلوع سحرگاهِ رفتن

سلام ای غم لحظه‌های جدایی

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن


خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای قصه‌ی عاشقانه

خداحافظ ای آبی روشن عشق

خداحافظ ای عطر شعر شبانه


خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

تو را می‌سپارم به دل‌های خسته


تو را می‌سپارم به مینای مهتاب

تو را می‌سپارم به دامان دریا

اگر شب‌نشینم اگر شب‌شکسته

تو را می‌سپارم به رویای فردا


به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد

به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه‌ی واژه از غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد


خداحافظ ای برگ‌ و بارِ دلِ من

خداحافظ ای سایه‌سارِ همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نوبهار همیشه


۱ نظر:

Unknown گفت...

سلام روزبه خوبي؟؟ يعني اميدوارم خوب باشي جالبه صنعتيون همشون اينگونه اند ( ديوونه منظورم نيستااااااا!!!!!) چه انتخاب قشنگي بود خداييش!!!