]شب، خارجی، صدای ضعیف هوهوی باد، نمای باز دوربین از درختان زیتون]
_ غم دارد انگار
_آخر برای چه؟
_هیچ کس نداند، تو که دلیلش را میدانی رفیق
_راست میگویی. دردهایی هست در زندگی، برای نگفتن شايد!
_درمان چه؟ آن هم هست؟
_زمان...کمی که صبر کند، ذرات ریز فراموشی می آید و روی همه زخم ها را میپوشاند
]گذر آرام دوربین از ابرهای تیره و ثابت شدن روی نمای بسته ماه
نوای آرامی از دور به گوش میرسد و کم کم واضح میشود:
"گاهی مسیر جاده به بن بست میرود/گاهی تمام حادثه از دست میرود..."*[
*برگرفته از ترانه بن بست افشين يداللهي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر