۱۸ بهمن ۱۳۸۵

جشنواره 2

در دو روز گذشته دو فیلم ایرانی از بخش مسابقه دیدم:

پارک وی

چه می گفتند به این فیلم؟ آهان تریلر روان شناسانه! راستش از کل این روانشناسانه اش چند آدم روانی در فیلم بودند که با تبر و ساطور به جان هم می افتادند و روی مجوعه فیلم های اره را سفید می کردند! به نظرم فیلم با ضرب تند و خوبی شروع شد و بدون صحنه اضافه و گرچه از همان اول روند عاشق شدن آدم ها و ازدواج کردنشان به شدت غیر واقعی بود اما می شد تحملش کرد هنوز. ولی هر چه پیشتر رفت، باورپذیری آن افت کرد تا در آخر رسید به چیزی در مایه های صفر! دیالوگ ها هم که شاهکار بود! مثلا به دیالوگ زیر که بعد از یک صحنه آدم کشی با تبر و فواره خون و این ها شنیده می شود دقت کنید:

"وقتی تو خونه ای دین و ایمون نباشه، آدماش نماز نخونن و کفر بگن، همه توش دیوونه میشن..."

نمی فهمم این دیالوگ که هیچ ربطی هم به ماجرای داستان نداشت چرا ناگهان از فیلمنامه سر در آورده بود. آقای جیرانی می خواست به چه ادای دین کند؟!

از شخصیت های فرعی فیلم هم که که بهتر است صحبت نکنیم!


خون بازی

این یکی خیلی خوب بود. این که خانم بنی اعتماد و همکارش فیلم را کش ندادند و در 83 دقیقه هر چه لازم بود گفته شد عالی بود. و بازی باران کوثری و بیتا فرهی هم که فوق العاده. به خصوص اولی که فراتر از انتظار ظاهر شد و تیپ جدیدی از یک دختر معتاد ساخت در سینمای ایران. می گویند کارش ارزش سیمرغ را دارد. برش های تصاویر هم که فکر می کنم به تدوین بر می گردد بسیار ماهرانه بود و به جا. سیاه و سفید بودنش را هم که به آن حالتی مستند گونه داده بود دوست داشتم. کلا ارزش 3 ساعت در صف ماندن را داشت...

ولی یک سوال: کسی می داند بعد از آن فید سفید پایان فیلم چرا کارگردان یک نمای باز دیگر از آن آسایشگاه نشان داد و بعد تمامش کرد؟ من حس کردم اگر در همان صحنه به تمامی سفید تیتراژ پایانی می آمد جالب تر می شد. کسی نظری دارد؟


پی نوشت: خدا این سینما آفریقا را با آن گنجایش عظیم تماشاگر از ما نگیرد!

۳ نظر:

پ گفت...

سلام روزبه.
به نظرم فرق چندانی نمی کرد پایان بندی به اون شکلی که می گی و شکلی که هست.
در هر دو صورت مفهومش باز است.
سلیقه ی کارگردان ها اون بوده.

Roozbeh گفت...

آره باز بودنش خیلی خوب بود
فقط فکر کردم شاید منظور خاصی داشتن

ناشناس گفت...

هستم
همين جا
همين گوشه..
زیر چتر تنهایی تارهای رنج و اندوهم را گلوله میکنم و در سبد می گذارم..

**
سکوتم از رضايت نيست...