۲۴ خرداد ۱۳۸۶

میراث پدری

چند روزی است که می خواهم درباره نمایشگاه کوچکی که در خانه هنرمندان برپاست بنویسم و نمی رسم.

این را بخوانید:

"... در که باز می شد شب بود، کفش هایش را نکنده یک راست می رفت سراغ درها یکی را باز می کرد دیگری را می بست. کلافه ام کرده بود... آن وقت ها نمی توانستم، شاید هم نباید می گفتم، اما حالا بزرگتر شده ام، آخرین بار تا پشت این در خودش را رسانده بود، درست از این جا که نگاه می کردی دو پا را می دیدی که ایستاده تا دم همین در، و یا با صورتی مخدوش که گاهی از ضرب و شتم یک خاطره به هم ریخته بود، تمام قاب را می پوشاند..."

چیزی درباره ویدئو آرت نشنیده بودم تا این که نمایش "میراث پدری" محمد پرویزی را در نگارخانه ممیز خانه هنرمندان دیدم. جالب بود به نظرم و نمایش نیم ساعته اش خسته ات نمی کرد. به خصوص با آن فرم سه وجهی که باید مدام سر را می چرخاندی تا روایت سه پاره را دنبال کنی و چشم به درهایی بدوزی که هر کدام به گوشه ای از تاریخ 25-30 ساله اخیر کشورمان باز می شد و بیننده را با خود می کشاند.

می خواستم تماشایش را توصیه کنم که دیدم امروز آخرین روز نمایش است تا ساعت 8 شب که هر نیم ساعت تکرار می شود.

راستی چقدر صدای علیرضا قربانی در انتهای کار به دل می نشست.

هیچ نظری موجود نیست: