سخنرانی سید محمد خاتمی که در بزرگداشت مقام حضرت زهرا در موزه ملی قرآن کریم انجام داد، حرف های جالبی داشت درباره مساله حضور زنان در جامعه و مسوولیت ها و نقش های آنان. یعنی به نظرم خاتمی از این فرصت به خوبی استفاده کرد تا نظرات خودش را درباره نگاه غلطی که در طول تاریخ نسبت به زنان وجود داشته مطرح کند و برای آن بدیل ارائه دهد.
بند های زیر از همان سخنرانی آورده شده اند:
... اين بينش چنان قوي بوده است كه در فرهنگ و تاريخ و ادب و هنر و ارزشگذاري و فلسفه و اخلاق و فقه و حقوق و همه روابط اجتماعي بشر تاثير گذاشته است؛ يعني ديد مردانه به تاريخ و مرد را جنس برتر دانستن، زن را جنس دوم و پايينتر دانستن. اين واقعيتي است كه در تاريخ رخ داده است. حتي اگر ما با يك نگاه سطحي هم به متون مراجعه كنيم - متون هم با زبان رايج و مخاطب قرار دادن ذهنهاي جامعه سخن ميگويند - غلبه نگاه مردانه را در آنها مشاهده ميكنيم.
اين نگاه همانگونه كه گفتم در مناسبات اجتماعي، در نظام ارزشگذاري جامعه، در اخلاق، در فلسفه، در فقه و در حقوق نيز متجلي ميگردد. مرد صاحب امتيازاتي ميشود كه زن آن امتيازات را ندارد و زن را با محروميتهايي روبهرو ميشود كه مرد آن محروميتها را ندارد. اين نگاه حاصل نگاه مردانه به هستي، جهان و جامعه انساني است و خود اين نگاه ناشي از يك نوع سطحينگري و بينش مادي است، نسبت به واقعيتها و آنچه در جامعه است.
وقتي آن ديد بر جامعه حاكم است، خود به خود يك نوع عقبماندگي هم در بخشي از جامعه كه نگاه تحقيرآميز به او ميشود، ايجاد ميگردد. اگر ما در تاريخ ميبينيم كمتر بودند زناني كه بتوانند مسووليتهاي اجتماعي را بپذيرند و جامعه اگر هم اعتقاد داشته كه ميتوانند، نميتوانسته ريسك و خطر بكند و سرنوشت جامعه را با مشكل روبهرو كند، اين امر خودش معلول آن بينش غلط است. رشد، يك امر اجتماعي است. اگر شما دو انسان را با همه مشخصات مساوي خودشان، يكي را در معرض تربيت، آموزش و تمرين قرار دهيد و يكي را در جايي حبس كنيد و اجازه حركت به او ندهيد و بعد از يك سال، بخواهيد كه اين دو با هم مسابقه بدهند و آن انسان آموزش نديده شايد استعدادش بيشتر از آن كسي باشد كه آموزش ديده است، اما طبيعي است كه آن فرد آموزش نديده اصلا نميتواند رقابت كند. شما وقتي گفتيد زن بايد در خانه بنشيند و در عرصه اجتماعي حضور نيابد، طبيعي است كه خيلي از استعدادهاي او رشد نخواهد كرد و در عمل ناتوانتر از مرد جلوه خواهد كرد، اما آن ناتواني معلول آن ديد غلط و نتيجهاي است كه از آن ديد غلط گرفته شده و نه علت آن. تجربه تاريخي نشان داده است كه در شرايطي كه اين زمينه فراهم شود، نهتنها شايستگيهاي زن كمتر نيست، در خيلي جاها بيشتر هم است. زنان انسان هستند، انساني كه ميتواند همه شايستگيها را داشته باشد. سخن بر سر اين نيست كه حتما به اجبار بگوييم زنان بايد بيايند و همه مسووليتها را بپذيرند، بلكه سخن بر سر اين است كه بايد بتوانند در اين عرصه حضور بيابند و منعي براي اين كار نباشد؛ نه منع اجتماعي، نه منع حقوقي و نه ساير منعها و محدوديتهايي كه وجود دارد.
لینک مطلب از: هنوز
بند های زیر از همان سخنرانی آورده شده اند:
... اين بينش چنان قوي بوده است كه در فرهنگ و تاريخ و ادب و هنر و ارزشگذاري و فلسفه و اخلاق و فقه و حقوق و همه روابط اجتماعي بشر تاثير گذاشته است؛ يعني ديد مردانه به تاريخ و مرد را جنس برتر دانستن، زن را جنس دوم و پايينتر دانستن. اين واقعيتي است كه در تاريخ رخ داده است. حتي اگر ما با يك نگاه سطحي هم به متون مراجعه كنيم - متون هم با زبان رايج و مخاطب قرار دادن ذهنهاي جامعه سخن ميگويند - غلبه نگاه مردانه را در آنها مشاهده ميكنيم.
اين نگاه همانگونه كه گفتم در مناسبات اجتماعي، در نظام ارزشگذاري جامعه، در اخلاق، در فلسفه، در فقه و در حقوق نيز متجلي ميگردد. مرد صاحب امتيازاتي ميشود كه زن آن امتيازات را ندارد و زن را با محروميتهايي روبهرو ميشود كه مرد آن محروميتها را ندارد. اين نگاه حاصل نگاه مردانه به هستي، جهان و جامعه انساني است و خود اين نگاه ناشي از يك نوع سطحينگري و بينش مادي است، نسبت به واقعيتها و آنچه در جامعه است.
وقتي آن ديد بر جامعه حاكم است، خود به خود يك نوع عقبماندگي هم در بخشي از جامعه كه نگاه تحقيرآميز به او ميشود، ايجاد ميگردد. اگر ما در تاريخ ميبينيم كمتر بودند زناني كه بتوانند مسووليتهاي اجتماعي را بپذيرند و جامعه اگر هم اعتقاد داشته كه ميتوانند، نميتوانسته ريسك و خطر بكند و سرنوشت جامعه را با مشكل روبهرو كند، اين امر خودش معلول آن بينش غلط است. رشد، يك امر اجتماعي است. اگر شما دو انسان را با همه مشخصات مساوي خودشان، يكي را در معرض تربيت، آموزش و تمرين قرار دهيد و يكي را در جايي حبس كنيد و اجازه حركت به او ندهيد و بعد از يك سال، بخواهيد كه اين دو با هم مسابقه بدهند و آن انسان آموزش نديده شايد استعدادش بيشتر از آن كسي باشد كه آموزش ديده است، اما طبيعي است كه آن فرد آموزش نديده اصلا نميتواند رقابت كند. شما وقتي گفتيد زن بايد در خانه بنشيند و در عرصه اجتماعي حضور نيابد، طبيعي است كه خيلي از استعدادهاي او رشد نخواهد كرد و در عمل ناتوانتر از مرد جلوه خواهد كرد، اما آن ناتواني معلول آن ديد غلط و نتيجهاي است كه از آن ديد غلط گرفته شده و نه علت آن. تجربه تاريخي نشان داده است كه در شرايطي كه اين زمينه فراهم شود، نهتنها شايستگيهاي زن كمتر نيست، در خيلي جاها بيشتر هم است. زنان انسان هستند، انساني كه ميتواند همه شايستگيها را داشته باشد. سخن بر سر اين نيست كه حتما به اجبار بگوييم زنان بايد بيايند و همه مسووليتها را بپذيرند، بلكه سخن بر سر اين است كه بايد بتوانند در اين عرصه حضور بيابند و منعي براي اين كار نباشد؛ نه منع اجتماعي، نه منع حقوقي و نه ساير منعها و محدوديتهايي كه وجود دارد.
لینک مطلب از: هنوز
۱ نظر:
آنک منم؛ پروانه ای مصلوب،
سنجاق شده بر دفتر خاطراتی نامعلوم!
هی با تو ام، نظاره گر!
آرام ورق بزن .. ساکن قدم بزن
ساکت سخن بگو
راز مرا بیاب
سنجاق شده منم
بر دفتری سیاه
محدود در زمان
مصلوب بر مکان
راز مرا بیاب
آنک منم؛
آویخته بر بادبادک دهر
محزون همچو ابر
راز مرا بیاب؛
مصلوب، چون منم
..
مي دونم هيچ ربطي نداره..
ارسال یک نظر