ا"وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی..."
عالیست این ترانه افشین یداللهی که علیرضا قربانی آن را در تیتراژ پایانی مدار صفر درجه خوانده.
زنگ صدایش در انتهای روزی سخت از گوشم بیرون نمی رود:
"یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود..."
باید حس زیبایی باشد مگر نه؟
با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی..."
عالیست این ترانه افشین یداللهی که علیرضا قربانی آن را در تیتراژ پایانی مدار صفر درجه خوانده.
زنگ صدایش در انتهای روزی سخت از گوشم بیرون نمی رود:
"یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود..."
باید حس زیبایی باشد مگر نه؟
۲ نظر:
شعرهای آقای دکتر واقعا زیباست
تا بحال با نگاه كردن به چشاي كسي عاشقش نشدم ببينم حس قشنگيه يا نه اونايي رو كه دوست دارم دلشون برام قشنگهبه جرات ميتونم بگم تنها آدم بزرگي كه تو چشاش خيره ميشم و شدم خودمم
ارسال یک نظر