۷ فروردین ۱۳۸۶

ترنج

چند دفعه ای هست که می خواهم درباره صدای وحشيش بنويسم و هر بار به بهانه ای عقب می افتد. حوالی ساعت 11 يکی از همين شب های تعطيلی بود که صدايی با همان حال و هوا را از تلويزيون هميشه روشن خانه مان شنيدم. کسی می خواند و همان فرياد ها و تحريرها از گلويش بيرون می زد. تا پايان سريال نوروزی شبکه سوم بايد صبر می کردم تا نام محسن نامجو را ببينم و مطمئن شوم که اين شوريدگی ها تنها از او بر می آيد. تلفيق عجيبی ساخته ميان سبک های گوناگون موسيقی که گرچه چندان با آن ها آشنا نيستم، مي دانم که آسان نيست دست يافتن به چنين فضايی. گاهی مايه هايی از موسيقی ملی مان در کارهايش برجسته است و گاه اعتراض نهفته در سبک راک را می توان در صدايش به وضوح يافت. بدون شک بی نقص نيست کارهای عجيب و پر شور خواننده ای که در يک ترانه هم از "عقايد نو کانتی" می گويد و هم نام "خيابان شهيد قندی" را می آورد. اما اين تلفيق نه چندان عادی و به نظرم زيبا، بايد بيشتر و بهتر شنيده شود. آن هم نه اين چنين که اين روزها می بينيم. با دانلود کارها از اينترنت و شنيدن آن ها با کيفيت پايين، هرگز نمی توان آن ها را ارزش گذاری حرفه ای کرد. کاش کارهايی مثل "ترنج" يا "بگو بگو" با مجوز رسمی و کيفيت خوب به بازار بيايند و توسط آن ها که خبره اند نقد شوند تا محسن نامجو آن قدر که می تواند رشد کند.

خواننده مطرح اين روزهای وبلاگستان در اوج ها و فرود هايش گاهی آن چنان به وجدم می آورد که کمتر مشابه اين حال را در تجربه های شنيداری ديگرم يافته ام. کاش امسال خبرهای خوبی بشنويم از آوازخوان شوريده و زيرزمينی سال پيش.

عاليست آن جا که می گويد:
"شايد که آينده، از آن ما..."

۳ نظر:

پ گفت...

شايد که آينده از آنِ ما...

طفلک زير موجِ فشارهای کسانی هم هست که کارش را توهين به موسيقی سنتی می دانند و به شعر اصيل. مثلِ همه ی کارهای نو.

Roozbeh گفت...

هوم...انتظار می رفت البته. این واکنش طبیعی همه کسانیه که گرفتار کردن خودشون رو توی موندن در وضعیت موجود! و البته راه به جایی نمی برن

ناشناس گفت...

!لحن آشناي سكوت
. فرياد سكوت را خوب مي داني